خدایا مواظب فرشته کوچولوی توی شکمم باش

ورود به هفته سی ام بارداری

سلام امید زندگی مامان مرسی واسه انرزی مثبتی که پریروز یعنی پنج شنبه بهمون دادی مرسی عزیزم. نمیدونی چقدر از دیدن صورت گرد و واضحت و مهمتر از اون لبخندت از روی صفحه ی سونو ذوق زده بودیم و از فکرش بیرون نمی اومدیم که هر چند دیقه یکبار لمست میکردم و قربون صدقه ت میرفتم بی اختیار. بذار برات بگم چی شد پنج شنبه نوزدهم شهریور نوبت دکترم بود.وقتی رو تخت سونو دراز کشیدم و قرار شد شما رو ببینیم دل تو دلم نبود که یهو یه صورت گرد قشنگ شبیه یه نوزاد کامل رو صفحه نقش بست وای خدا میدونه چه حالی شدم شروع کردم قربون صدقه رفتنت و حس کردم داری میخندی روم نمیشد به دکتر بگم که یهو خودش گفت انگار داره میخنده .... منو بابایی یهویی گفتیم آره آره داره میخنده. د...
21 شهريور 1394

ورود به هفته بیست و هشت بارداری

زندگی مامان سلام! این روزا عروسی پسر عمه بزرگه و اولین نوه ی خانواده بود که شکر خدا به خوبی و خوشی برگزار شد. فقط بابایی خیلی خسته شد خیلی زیاد چون همه مسئولیت ها روی دوشش بود خودش میگفت هیچ مجلسی انقد اذیت نشدم. اما پیش خدا گم نمیشه . من که بخاطر شما هیچ کاری نمیکردم و همش در حال استراحت بودم. شب عروسی هم با همدیگه کلی رقصیدیم  انقد قشنگ تو شکمم پا میکوبیدی که حسش میکردم حتی وقتی من می نشستم شما بازم تکون میخوردی. خیلی جالب بود که همه سونوگرافی م میکردن چون قرار شد به کسی نگیم فعلا که شما چی هستی. بعد خیلی ها میگفتن دختره بخاطر ورمی که مامانی کرده منم تو دلم بهشون میحندیدم اما بعضیا هم میگفتن پسره. خلاصه که عروسی به خوبی و خوشی تموم...
8 شهريور 1394

تولد بابایی

عزیز دل مامانی از اخرین باری که برات نوشتم خیلی میگذره حتی نتونستم سونوی اخر رو برات بنویسم حتی نشد بنویسم که شما پسر شدی همونی که منو بابا و بابابزرگ و مطمعنا بقیه میخواستیم بنا به خیلی دلایل. البته سلامتی ت در اولویت بود اما دیدنی بود خنده ی بابایی ت تو اطاق سونو وقتی دکتر گفت اینم جنسیتش و در جواب بابا که از روی صفحه سونو حدس زد پسری و پرسید پسره؟ گفت بله! یعنی خندش خیلی باحال بود. با اینکه قبلش هم گفته بود من دختر هم خیلی دوست دارم چون دختر دلسوز پدر مادره حتی اگه اولی پسر بشه مطمئن باش دختر هم میخوام و ایشالا دومی دختر بشه.  بعد از اینکه فهمیدم پسری و میتونم طبق جنسیتت برات خرید کنم خیلی ذوق بازار رفتن داشتم و رفتیم چند تا تیکه ...
4 شهريور 1394
1